درباره ما

http://s2.picofile.com/file/7891972254/siSTgu_265.jpg

با سلام
هدف از ایجاد این وبلاگ این بود که موضوع سبک زندگی ایرانی اسلامی را در فضای مجازی در حد وتوان خودم شیوه اش را با وبلاگ تخصصی سبک زندگی ایرانی اسلامی رواج دهم وبتوانم به سخنان رهبرم که مورد تاکیدشان سبک زندگی اسلامی ایرانی بودوایشان فرمودند:با پیشرفت در سبک زندگی،اهداف تمدن اسلامی محقق می شود .
من هم با ایجاد این وبلاگ در تحقق ساختن سخن زیبای رهبرم تلاش می کنم وگامی مثبت در این جهت برمی دارم.
پس با من همراه باشید
((ثبت شده در سایت ساماندهی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی ایران))
دوستدارتان حسین رضایی-متولد 24خرداد 1373-اصفهان

لوگوونظرسنجی وبلاگ

New Page 2

بنر جشنواره

لوگوی کنگره ودیگر امکانات

سبك زندگي اسلامي؛ پيشينه تاريخي، چشم انداز راهبردي

چندي پيش «سبك زندگي» از سوي رهبر معظم انقلاب به عنوان يك دغدغه مهم مطرح شد. حضرت آيت ا…خامنه‌اي براي طرح موضوع بر چند پرسش به عنوان نمونه‌اي از چالش‌ها و كاستي‌هاي فرهنگ عمومي و اجتماعي ايرانيان تمركز داشتند. اما يك نكته مهم، اشاره به خاستگاه طرح اين بحث بود. اين كه سبك زندگي بخش اصلي و اساسي «تمدن سازي نوين اسلامي» در كنار بخش ابزاري است كه شامل پيشرفت در زمينه اقتدار علمي، صنعتي، سياسي، اقتصادي، نظامي و بين‌المللي و … مي‌شود. بنابراين اقتدار همه جانبه جمهوري اسلامي ايران به عنوان ابزاري در خدمت سبك زندگي اسلامي قرار دارد. آن چه در پي مي‌آيد، تلاشي است براي روشن كردن برخي زواياي تاريخي – جامعه شناختي اين خاستگاه.

سبك زندگي در دانش جامعه شناسي

سبك زندگي به عنوان يك مقوله مهم هنگامي مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفت كه آن ها از ارائه نظريه هاي كل نگرانه و پرمدعا، به نظريه هايي محدودتر اما با عمق و دقت بيشتر در جزئيات روي آوردند و به ويژه به معاني كنش انسان ها در زندگي روزمره پرداختند. اما تاثيرات عميق اين چرخش بر رهيافت هاي علوم اجتماعي هنگامي آشكارتر شد كه با «جهاني شدن» و فشردگي زمان و مكان همراه شد، مرزهاي سنتي ميان هويت هاي اجتماعي در سراسر دنيا را در نورديد و همه چيز را پيچيده تر كرد. امروزه بررسي سبك زندگي از ديدگاه جامعه شناختي، مرهون مطالعات و تحقيقات در دو سطح خرد (زندگي روزمره) و كلان (جهاني شدن) به شمار مي رود. يكي از مهم ترين پيامدهاي اين وضعيت، تاثيرات آن بر توسعه «امر سياسي » است؛ امري كه به طور مشخص در «جامعه شناسي سياسي جديد» به آن توجه شده است. به اين صورت كه «قدرت» به عنوان آن چه در همه ابعاد و زواياي زندگي روزمره پخش است، ديده مي شود و دلالت آن از تمركز بر روابط قدرت در سطح دولت و نهادهاي رسمي، به تار و پود روابط فرهنگي، اقتصادي و … در تمامي شئون زندگي آدمي كشيده شده است. امروزه صحبت هاي دوستانه ميان دو نفر نيز مي تواند مصداقي از امر سياسي تلقي شود. در فضاي جهاني شدن، تمامي جامعه عرصه ظهور و اعمال سلطه است و منابع قدرت از همه مجاري براي دست بردن در زندگي انسان استفاده مي كنند؛ از سوي ديگر سبك زندگي عرصه بروز هويت هاي متفاوت و مقاومت آن ها در برابر روابط پيچيده قدرت نيز است. براي نمونه در دستور كار جنبش هاي اجتماعي نوين مي توان تلاش براي رهايي از جنبه هاي سركوب گر قدرت و بازنمايي هويت هاي متفاوت را يافت. اما در مورد ايران وضعيت چگونه است؟

پيشينه تاريخي

نخستين نشانه هاي مسئله شدن سبك زندگي در ايران را مي توان همزاد «مسئله هويت» در تاريخ معاصر دانست. زيرا سبك زندگي در واقع بازتابي از اتخاذ يك هويت يا تركيبي از هويت هاي چندگانه است كه در الگوهاي رفتاري فرد ظاهر مي شود. آن گونه كه برخي پژوهشگران ايراني اشاره كرده اند، مسئله شدن هويت براي ايرانيان زمانه ما به نخستين رويارويي هاي دنياي سنت و پيروانش با جهان متجدد و پديده هاي آن در آستانه مشروطه باز مي گردد. در واقع نهضت مشروطه ايران بازتابي از لايه هاي عميق چالش خودآگاهانه هويتي ميان ايران اسلامي و غرب مدرن بود. با وجود پيروزي ظاهري و اوليه، به زودي نشانه هاي تفسيرهاي متفاوت و متعارض سنت گرايان و تجددگرايان از مشروطه و برخي مفاهيم پايه اي آن مانند آزادي، برابري قانون و … نمايان شد. هرج و مرج ناشي از اين رويكردهاي متضاد، تنها با روي كار آمدن يك دولت ديكتاتور تجددگرا كه رضاخان نماينده آن بود، پايان يافت. به اين ترتيب بسياري از تجددگرايان به حكومت خودكامه رضاخاني تن دادند و به كارگزاران آن تبديل شدند تا عرصه نزاع هويتي ميان دولت و ملت را به نفع پيشبرد اهداف خويش سامان دهي كنند. (نك به: تطورات گفتمان هاي هويتي ايران؛ نوشته حسين كچويان، ۱۳۸۷) سياست فرهنگي آمرانه رضاخاني به ترويج هويت باستان گرا – غرب گرا محدود نماند، بلكه به دشمني با بن انگاره هاي ديني و نهادهاي مذهبي برخاست و آشكارا به سركوب سبك زندگي ديني ايرانيان پرداخت. اما جريان سنتي – ديني با وجود سرخوردگي ناشي از اين شكست، به فاصله ۴دهه توانست خود را بازسازي كند. حضرت امام خميني(ره) به عنوان رهبر نهضت اسلامي ايران در فرصتي كه در سال هاي تبعيد براي نظريه پردازي انقلاب يافتند، در دروس خود تاكيد كردند كه حاكميت سياسي اسلام لازمه هويت اسلامي و زيست مسلمانانه است؛ با اين تعبير كه ولايت فقيه، نه يك فرع در كنار ساير فروع فقهي بلكه به عنوان فلسفه عملي تمامي فقه (قانون اسلامي) مطرح است. از نگاه امام خميني(ره) مهم ترين دليل لزوم تشكيل حكومت اسلامي، ماهيت و كيفيت قوانين اسلام است كه حاوي قوانين و مقررات متنوعي براي ساخت يك نظام كلي اجتماعي است و مستلزم تشكيل حكومت است. همچنين حاكميت ارزش هاي اسلامي مانند احياي ارزش هاي معنوي و پايبندي به آن، برقراري وحدت اسلامي، نفي ظلم و دفاع از مظلومان و محرومان نيز كه مقوم هويت و لازمه زندگي اسلامي به شمار مي رود، بدون تشكيل يك نظام سياسي حافظ و مجري احكام اسلامي نمي تواند متصور باشد.

فلسفه سياسي

با گذشت كمتر از يك دهه از انتشار كتاب ولايت فقيه، انقلاب اسلامي در ايران به پيروزي رسيد و به برپايي يك نظام سياسي مبتني بر نظريه حضرت امام خميني(ره) انجاميد. علاوه بر منطق نظري، تجربه عملي ايرانيان در سال هاي پس از انقلاب نشان داد كه زيست مومنانه بدون داشتن اقتدار سياسي امكان پذير نخواهد بود. قدرت، براي حفظ و ارتقاي هويت اسلامي دست كم به دو دليل لازم است: نخست، برچيدن موانعي كه بر سر راه پايبندي به هويت اسلامي در اين زمانه وجود دارد؛ به ويژه سنگيني ساختارهاي پيچيده مدرن كه اجازه دينداري واقعي و كامل را نمي دهد و آشكار و پنهان به سركوب دينداران مي پردازد. نظام سياسي مبتني بر دين در اين جا نقشي حفاظتي و حمايتي خواهد داشت و ديگر، فراهم آوردن ساختارها و ساز و كارهاي مناسب براي دينداري آگاهانه و آزادانه در دنيايي است كه ساختارهاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي آن براي زيست مومنانه طراحي و اجرا نشده است. حضرت آيت ا… خامنه اي رهبر فرزانه انقلاب اين منطق و تجربه را اين گونه بازنموده اند: «ما مي خواهيم ملتي باشيم كه مسلماني را در عمل – نه فقط در ادعا – ثابت كنيم؛ به احكام الهي عمل كنيم. ما مي خواهيم جامعه ما، جامعه مسلمان باشد، جامعه اسلامي باشد. ما نمي خواهيم بافته ها و پندارهاي متفكرين مادي را، سياستمداران غربي را در زندگي خودمان به عنوان دستورالعمل بپذيريم؛ ما مي خواهيم حكم خدا را بپذيريم. اين را هم فهميده ايم كه اگر بخواهيم مسلمان زندگي كنيم، بايد قدرتمند باشيم …» (سخنراني رهبر انقلاب، ۶بهمن ۱۳۸۸)؛ يعني يك فلسفه قدرت مبتني بر انديشه و الگوي رفتار مومنانه و در خدمت آن.

چشم انداز راهبردي

جمهوري اسلامي ايران با اتكا به نظام سياسي مستقل و باثبات خود، توانسته است تلاش هاي فراوان و دامنه داري را براي فراهم آوردن زيرساخت هاي پيشرفت دانش بنياد در زمينه هاي نظامي، اقتصادي و … سامان دهد. اين در حالي است كه هم اكنون از سويي در چالش اقتصادي – سياسي با غرب قرار دارد و از سوي ديگر فرصت هايي مانند گسترش بيداري اسلامي در منطقه پيش روي آن است. به اين ترتيب هر دگرگوني كوچك و بزرگي در ايران، همزمان زير ذره بين افكار عمومي جهان و اذهان مسلمانان منطقه قرار مي گيرد. به نظر مي رسد كه مردم ايران با اتكا به منطق اسلام، راهبرد مقاومت در برابر جبهه باطل – كه امروزه نظام سلطه ناميده مي شود – را برگزيده و بر آن پاي فشرده اند و با الگوسازي از مردم سالاري ديني در پي الهام بخشي به امواج بيداري اسلامي در منطقه هستند. در چنين شرايطي است كه فرهنگ و اخلاق اجتماعي به عنوان بعد اصلي تمدن سازي نوين اسلامي مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفته است. اين عطف توجه در اين برهه زماني را مي توان هم يادآوري هدف اصلي و نهايي از برپايي نظام سياسي اسلام در ايران تلقي كرد و هم يادآوري اين كه ايرانيان براي جا نماندن از قافله اي كه خود پيش آهنگ آن بوده اند، ناگزير از حفظ هويت و ارتقاي خصوصيات مثبت خويش هستند. از سوي ديگر، پيوند الگوي الهام بخش مردم سالاري ديني در ايران و امواج گسترش يابنده بيداري اسلامي در جهان اسلام اگر همراه بازتوليد هويت و سبك زندگي ديني در دنياي معاصر باشد، مي تواند مزيتي نسبي و رقابتي در برابر فرهنگ سرمايه داري غرب كه امروزه درگير بحران هاي پردامنه اقتصادي، اجتماعي و سياسي است نيز تلقي شود. سبك زندگي شايد بهترين راه ايران براي عبور موفقيت آميز از پيچ تاريخي كنوني باشد؛ اگر با تنگ نظري و سطحي نگري با آن برخورد نشود.

مصطفي غفاري، دانشجوي دكتراي جامعه شناسي سياسي



مربوط به موضوع : سبك زندگي اسلامي
دسته ها : سبك زندگي اسلامي | ارسال شده در | (0) نظر

تمامی حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ برای پایگاه تخصصی سبک زندگی اسلامی- ایرانی محفوظ است

طراحی شده توسط :سایت ثامن تم

ویرایش شده توسط :حسین رضایی

صفحه بعدي صفحه قبلي

X